روزهای زندگی | ||
دیشب امیر عباس چند باری بالا آورد تا اینکه صبح زود بردمش دکتر شربت و آمپول داد دواهاشو خورد و بهتر شد چندتا نارنگی و لیمو شیرین خورد تبش کمتر شد و گرفت خوابید امروز روز هفتم محرمه روز علی اصغرِ امام حسین نمیدونم چی بگم بمیرم برای دل رباب چی کشیده اون روز بچه شش ماهه تشنه گرسنه شیر نداره آب نیست حرمله ملعون با تیر سه شعبه گلوی پسرشو دریده تشنه بدون یک قطره آب .آخه نامردی تا چه حد ؟ پستی تا چه حد؟ رذل بودن تا چه حد؟ مادرا میفهمن بیشتر اون مادرایی که ماه محرم هنوز بچه شونو شیر میدن و شیر خواره دارن هر چند نه اونا هم نمیفهمن جای راحت و گرم ،آرامش خاطر ، همه چیز مرتب سر جای خودش که به اون مادر بد نگذره که بتونه راحت به بچش شیر بده ولی خدا نکنه شیر مادری کم بشه یا قطع بشه اون وقته که تموم راه کارها رو برای زیاد شدن شیرش به کار میبنده و تا میتونه مایعات میخوره ولی رباب نمیتونست حتی یه قطره آب بخوره تا بتونه به شش ماهش شیر بده چی کشیده این مادر فقط و فقط خدا میدونه ما نمیتونیم حتی تصورشو هم بکنیم . یا علی اصغر همه ی بچه ها رو شفا بده . [ دوشنبه 89/9/22 ] [ 2:9 عصر ] [ s.hasanizadeh ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |