روزهای زندگی | ||
تمامی اتفاقات واقعیست باور کنید : میخواستم برم بیرون رفتم مانتومو از چوب لباسی برداشتم اومدم بپوشمش دیدم یه سووووسک روشه مانتومو انداختم و دیدم بله یه سووووسک بالدار روی یقه مانتومه جیغ زنان در حالی که امیرعباس میخندید و فکر میکرد این جیغ جیغ کردن ها یک بازیست رفتم با ترس و لرز سوسک کش رو آوردم و دنبال سووووسک با جیغ میرفتم و سوسک کش رو خالی کردم روش ولی نمرد منم تا جایی که امکان داشت سوسک کش زدم بهش بیحال شد ولی نمرد یهو نمیدونم روچه حسابی امیر عباس گفت جالو ( جارو ) یهو یادم افتاد که برم جارو برقی بیارم و با اون سووووسکه رو بکشم همین کارو کردم ولی نمیدونم چی توی لوله جارو برقی گیر کرده بود که جارو نمیکرد سوووسکه بیحال و تلوتلو خوران راه میرفت منم نامردی نکردم با جارو برقی کوبوندم تو سرش و مُرد یعنی کشتمش بعد لباسامو خوب بررسی کردم که سوووسکی نباشه میخواستم برم چک پولو از بانک نقد کنم با پولش برم از مغازه ای که چند وقتیه حراج کرده جنساشو خرید کنم هر چی گشتم دیدم ای بابا کارت ملی و شناسنامه ها نیست به همسری زنگیدم و گفت که با خودش برده سر کار ![]() امیر عباس دیگه به راحتی حرف میزنه و هر کلمه ای بهش بگیم رو تکرار میکنه حتی اگه سخت باشه مثل " قستنطنیه " یه چیزایی میگه یعنی همون کلمه رو گفته . بابو = باباجون مامو = مامان جون مانی = ماشین ، ماهی ، مامانی آبو = آقاجون لُلُلُ = کنترل!! لیلی = کلید نَنا = نقاشی اُوَّ = پفک !!! عمی = عمه دَدا = سجاد ( پسرعمه ) نَنِ = نرگس ( دختر عمه ) دا دا اَبادی = تاب تاب عباسی اَبا = عباس ( منظورش اسم خودش یعنی امیر عباس ) بَبو = پتو بَ دّی = بستنی !!!! پو = توپ اُ وَّ = پفک بادی = بازی نانِ = ناصر ( دایناسور ) لالا = سارا کاله = کالسکه بُلو = پلو مونو = موتور [ سه شنبه 89/8/4 ] [ 1:14 عصر ] [ s.hasanizadeh ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |