روزهای زندگی | ||
بعد از ظهر یک جمعه : امیر عباس : مامان با شیر برام شیرینی درست کن . مامان : شیر نداریم . پسر کوچولو : خب با دوغ! درست کن . همان مامان : می خوای بریم شیرینی بخریم ؟ همان کوچولو : بریم . پسر و مامانِ اون پسر در کسری از ساعت ! حاضر می شوند و به قنادی رفته با سلیقه پسر شیرینی می خرند و بر می گردند به خانه . مامان به ساعت نگاه می کند کل اتفاق های پیش آمده نیم ساعت بیشتر طول نکشیده ولی شادی و خوشحالی پسرک زیاد طول کشیده . مادر نوشت : کیک انتخابی پسرک کاملا در تضاد با خوش آمد مادر بود .ولی مادر بودن یعنی بعضی وقتاها چیزی رو بخری که اصلا دوست نداری ولی کودکت خیلی اونو دوست داره .
[ جمعه 91/9/10 ] [ 6:16 عصر ] [ s.hasanizadeh ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |