سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزهای زندگی
 

 .

خونه مامان اینا ! بودیم من و امیرعباس . امیرعباس خواب بود وقتی بیدار شد اولین جمله این بود که بریم چوب شور بخریم . گفتم باشه بریم داشت حاضر می شد میگه : رو تخت مامانی اینا! بودم داشتم چوب شور می خوردم بعد یه دفعه چوب شور بلند شد رفت

.گرفتید ؟ خواب دیده بود . توی خواب داشته چوب شور میخورده بعد که از خواب بیدار شده فکر کرده چوب شوره پا شده رفته . خیلی جالب بود برام تا حالا پیش نیومده بود خوابشو تعریف کنه


[ دوشنبه 91/3/1 ] [ 8:49 عصر ] [ s.hasanizadeh ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های ویژه
امکانات وب


بازدید امروز: 116
بازدید دیروز: 8
کل بازدیدها: 200354