روزهای زندگی | ||
اَاَاَ ه کلی مطلب نوشته بودم نمیدونم چی شد پرید اعصاب ندارم دوباره بنویسم خلاصش این بود که رفتم اهواز و برگشتم اونجا پارک چوبی رفتیم که عکس امیرعباس تو پارک در ادامس. . [ شنبه 90/7/30 ] [ 10:43 عصر ] [ s.hasanizadeh ]
[ نظرات () ]
سلام . عید شمامبارک . خوش به حال اونایی که تونستن تو این روز عزیز مشهد باشن خدا کنه ما رو هم دعا کرده باشن . دیروز بالاخره کلاس و بهتره بگم دوره کار در بیمارستانم تموم شد و تا یه ماه وقت دارم برم مدرکمو بگیرم هر چند مدرکش به هییییچ دردی نمیخوره و فقط برای اینه که ما این دوره رو گذروندیم وگرنه برای کار یا غیره کوچکترین اعتباری نداره . همین دیگه حرف زدنم نمیاد . آها روز جهانی کودک به همه کودکا و بزرگایی که کودک دارن و اونایی که کودک درونشون هنوز بازیگوشی میکنه مبارک . التماس دعا. [ یکشنبه 90/7/17 ] [ 4:36 عصر ] [ s.hasanizadeh ]
[ نظرات () ]
سلام . آقا بزرگ از دوشنبه هفته پیش بیمارستانن بیهوش روی تخت بیمارستان و دکترها گفتن دعا کنید شما که دلتون پاکه و کمتر گناه کردید برای آقا بزرگ دوست داشتنی ما نوه ها دعا کنید برای این پیر مرد مهربون و مومن و پدر شهید دعا کنید تا خدا هر اونچه مصلحته برامون مقدر کنه دلم اهوازه دلم میخواست میتونستم برم اونجا و آقا بزرگ رو ببینم هر چند دیدن آقا بزرگ روی تخت بیمارستان خیلی سخته ولی کاش همه چیز خوب پیش بره و حال آقابزرگ عزیزم بهتر بشه خیلی التماس دعا مخصوصا دوستایی که قم یا مشهد یا ری یا شیراز زندگی میکنید حرم میرید خیلی دعا کنید برای آقابزرگِ عزیزِ ما نوه ها . [ شنبه 90/7/16 ] [ 7:26 صبح ] [ s.hasanizadeh ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |