• وبلاگ : روزهاي زندگي
  • يادداشت : گريه کن
  • نظرات : 0 خصوصي ، 9 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مريم و ميتيل 


    سلام

    الهي

    خدابراتون نگهش داره

    سلام سارا جان خوبي؟ امير عباس و خانواده خوبن؟
    جمعه ميايد محلاتي؟ گرد همايي فاميبله .
    پاسخ

    ان شاءالله ميايم

    الهي ...............
    دلم سوخت براي دختر دائيت ...
    حتما خيلي دلش ميخواست باباش دخترشو ببينه

    اون لا علّا هم خيلي با نمک بود که از هر دري که وارد ميشه ميگه

    گفتي ظرف شيرو خالي کرده رو مبل . نميدونم خوندي يا نه که دختر من يه دوات پر از جوهر رو خالي کرد رو فرش ! فکر کن !!! يک کيلو ماست ريختم روش و قير برداشتم تا يکم لکش کم شد !!!

    خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــب رسيدم به شب يلدا که از اينجا به قبلش رو خونده بودم

    خب ديگه خدا حافظ ...


    اخي ...
    الان خوندم که خواهرت از تهران رفته ...
    گفتي بيچاره کسايي که تو غربتن ... منم غريبم ...
    ما کلا 4 تا دختريم
    3 تا شون و بقيه فاميل شمالن و من اينجا
    اونها روزي چندين بار با هم تلفني تماس ميگيرن ...
    بعضي وقتا که دارن گله ميکنن ميگن يه هفته اس نرفتم خونه ي مامان !!!!!!!!
    ولي من ... اشکال نداره ... اينجا هم خدا هست ...

    ولي خوش به حال اون يکي خواهرت شدااااااااااااا

    پاسخ

    آره البته من به جاي اونا هم بايد به مامانم سر بزنم هر جايي که باشي وقتي توي اون شهر پدر ومادرت نباشن انگار خيلي غريبي
    + مرصاد 

    فرزند سالاريه ديگه !


    سلام رميصا جون
    پسر کچلت چطوره ؟ :))

    راستي اعلاااااااااااااااام :)
    خودت گفتي خانومايي که رمز ندارن اعلام کنن D:

    اشکال نداره اگه نوشته هات متمرکز نيست يا زياد نيست . هر چي به ذهنت مياد بنويس


    ووووووووووووووي جوجو:-*
    + ليلي 

    اين که خوبه . حسام مي ره مي شينه روي صندلي ميکروفون رو مي گيره دستش با آهنگ حزين مي خونه و مي گه گريه کنيد ! بعد ما بايد به زور گريه کينم !
    الهيييييييي